به پيچ معده نزديك مي‌شويد


خطر مرگ
جام جم آنلاين: مي‌گويند همان‌قدر كه سوء‌تغذيه زندگي بسياري را به كام مرگ كشانده، از آن طرف بام هم روش‌هاي فوق‌تغذيه و فول‌اطعمه است كه آدم را پرت و پلا مي‌كند درون قبر!
فكر مي‌كنيد در اين سوي بام، آدم مقاومي هستيد؟ جسارت نباشدهاااا، كور خوانده‌ايد! حالا اگر نخوانده‌ايد هم بهتر است بياييد توصيه‌هاي ذيل را بخوانيد كه الكي فكر نكنيد در صورت مقاومت مي‌توانيد از يك عالم درد و مرض حاصل از تغذيه فول‌انرژي خلاص شويد و بعد از خلاصي بيفتيد توي جاده سلامتي و همين‌طور خوش‌خوشان براي خودتان به اين‌سو و آن‌سو برويد و حال كنيد.!
چون پرخوري و عقربه فول در آمپر تغذيه‌سنج بشر بالاخره يك جايي دست، پا، قلب يا اصلا كل هيكل آدم را مي‌گيرد و حالا نكش، كي بكش! هي مي‌كشد، هي مي‌كشد، هي مي‌كشد...

بلكه شده چند تا لگد و سيلي آبدار هم مي‌زند تا بالاخره با پاي خودمان (به خوشي و خرمي!) يا پاي لگد زننده چاقي (به زور و اجبار) برويم توي دهان قبر! خب چه كاري ا‌ست وقتي مي‌توان يك يا چند راهكار ساده را رعايت كرد و سر خودرو را از راه قبرستان به سمت بوستان و گلستان يا حتي هر سمت ديگر كج كرد و حين گردش، از شيشه جلو يا عقب يا كناري به پاي چاقي دهن‌كجي و به دستش زبان‌درازي شيطنت‌آميز نمود، چه كاري است؟ (...قبلا گفته بودم چه كاري است؟) هان بله! (آدم از خورد و خوراك هم كه مي‌نويسد حواس‌پرتي مي‌گيرد و يك دست كله و پاچه و زبان اضافه، دست از زبان و كله و قلمش برنمي‌دارد)! به هر حال، حالا هر چه! بياييد تا سفره پهن يا جمع نشده اين بخورنخورها را بخوانيد تا حداقل تكليف‌تان را در جاده زندگي بدانيد و تابلوي خطر مرگ را جدي جدي شوخي نگيريد:
*‌ عَ‌ييييز من! خب شما فكر مي‌كنيد اين برچسب‌ها را روي شيشه‌ها و محصولات غذايي زده‌اند براي قشنگي؟ نه وا‌لا... صاحبان كارخانه‌ها از هر بهانه‌اي استفاده مي‌كنند براي خلاصي از هزينه‌هايي مثل چاپ و چسب و...! بياييد از فردا يك جنبش خواندن برچسب تشكيل دهيد ببينيد اصلا چي به خوردتان مي‌دهند آخر.
*‌ برادر من! چربي يك ذره، دو ذره، فوق فوقش سه ذره، نه اصلا چهار تا ذره...! خب ايييين‌همه ذره...؟! چه خبر است آخر؟! نشنيده‌ايد ذره ذره جمع شود وانگهي خيكي شود؟!
*‌ شير و ماست و پنير و... كم‌چرب بخريد و بخوريد كه از قديم گفته‌اند: كم بخور هميشه بخور! (تازگي‌ها مي‌گويند: كره هم بخور، ولي همه‌ش را نخور!)
*‌ آقا گوشت قرمز هم عين چربي... يك ذره، دو ذره... آاااخ...! بله... چشم... يعني منظورمان اين است: نه كه گوشت همچي ارزان هم نيييست؟ همه اين ذره‌ها عوض اين‌كه گوشت شود به تن آدم، كوفت مي‌شود به جان آدم! خوب است هر چه مي‌خوريد كوفتتان شود؟ نه جدي... خوب است؟! اي كوفت بخورد آدم ولي همان كوفت هم كه مي‌خورد كوفتش نشود! حالا اي‌ي‌ي... يك مقدار اندكش براي تأمين نياز بدن به پروتئين كافي است؛ ولي ديگر چه خبر است آاااخر هي صبح، ظهر، شب... بااااباااام جاااان؟!
*‌ گوشت ماهي، ميگو، خرچنگ، به اين خوشمزگي... هه‌هه‌هه! خرچنگ را عمدا گفتم كه چربي‌هايتان از حسرت آب شود بريزد بيرون (بدون خرج و هزينه و كمربند و عمل جراحي اضافه!)
*‌ سالاد و سبزيجات آقا... سالاد و سبزيجات... نه دست و لگد و سيلي چاقي مي‌شود به قبر آدم! نه آدم هر قدر بخورد شكلش عينهو كدو تنبل و كلم بروكلي مي‌شود! عوضش ممكن است عين ملوان زبل، دور بازويش بشود دو سانت، دور ساعدش 20 سانت! قدرتش هم افزون شود بزند هر چه را خواست گره‌پيچ كند بيندازد گوشه‌اي! آخر سر به معشوق خودش هم برسد، بچه‌ها پاي تلويزيون كلي ذوق كنند! (فكر كنيد يكي ديگر به مقصود رسيده اينها دارند ذوق مي‌كنند... دنياااايييي داااارندهاااا!). پس عنايت بفرماييد وقتي قبل از ناهار و شام يك بشقاب سالاد، روانه دهان معده شود، معده هم دهانش را مي‌بندد و دهان‌بسته ديگر حرف نمي‌تواند بزند، چه رسد به اين‌كه بخواهد يك لقمه اضافه، حتي اينقدر، بردارد! (از هر ليپوساكشن و جراحي باي‌پس و خرج اضافه هم بهتر!)
*‌ نمي‌گوييم همبرگر و سوسيس و كالباس و پيراشكي و چيپس و اينها را نخوريد... نه... حريفتان كه نمي‌شويم! پس بيكاريم خودمان را سكه يك پول كنيم. باز سكه‌اش طلا بود يك چيزي! پس بخوريد... نوش جانتان؛ اما نه كه جان‌تان هم درآيد، يا از آن بدتر: جانانتان هم ز در و بعد از آن هم به سر آيد! همين يك مقدار كمش... بس است، بس است آقا! د... مي‌گويم كافي‌ست آاااقاااا! دهع! لقمه مي‌چپاند براي من! فقط بدانيد پدر معده‌‌تان درمي‌آيد هر بار كه بايد براي هضم آنها انجام وظيفه كند. اصولا اگر نمي‌توانيد اينها را نخوريد حداقل كمي بينديشيد در اين حيطه چه كسي وظيفه‌اش را درست انجام مي‌دهد كه معدة آدم انجام دهد؟ هوم؟ آن‌هم تازه توي خواب! حالا باز هي چيپس و لقمة كالباس و سوسيس بچپانيد!
*‌ بياييد يك حركت اساسي كنيد، به جاي سس مايونز و اين چيزهاي خوشمزه! بله... خوشمزه اما بسي مشكل‌آفرين براي سلامتي و طول عمر، خلاقيتي به خرج دهيد و ماست كم‌چرب را با سس گوجه، سركه يا آبليمو به مقدار لازم، نمك اينقدر، اينقدر هم ادويه قاطي كنيد، دست سازندگان سس مايونز را بگذاريد توي سس حنا، دور همي فيلم درامايونزولوژيك يا انيميشن حنا دختري در آشپزخانه ببينيم حالش را ببريم!
*‌ چه؟! نفهميدم چه؟! مرغ را با پوستش مي‌اندازيد درون قابلمه؟... هووووع! بابام جان نكنيد... نيندازيد... نخوريد... مي‌دانيد چقدر ميكروب و چربي در پوست آن منقاربستة دُم‌بريدة پَر از بال ريخته ريخته؟ بگيريد سر جدتان پوست هر چه مرغ و بوقلمون و بلدرچين است. آخ...! گفتم بلدرچين... ياد خواب خرچنگ افتادم چربي‌هايم ريخت! سوءتغذيه نگيريم حالا!
*‌ شما كه اين همه علاقه به سرلوحه خورد و خوراك قرار دادن عرايض و طوايل و ابعاد ديگر صحبت‌هايمان نشان داده‌اي (واااقعا كه!)، خب بيا و به عنوان كلام آخر حداقل هيچ كاري انجام نمي‌دهي، اين يك كار را كه تجربه مفيد خودمان بوده انجام بده: آقا اصلا هر چه مي‌خواهي بخور! هوم؟ ديگر از اين بهتر؟ فقط يادت باشد هيچ راهي بهتر از تغيير عادات غذايي و كم كردن يارانه شيريني و چربي از حساب ذخيره شكم، باعث لاغري حضرت عالي نمي‌شود. كاري دارد؟ عوض پرخوري در سه وعده غذاي روزانه وعده‌ها را به پنج دفعه مساوي تقسيم كن، يك وعده نصف شب هم كه دنيا را آب ببرد شما را خواب برده پس كاريش نمي‌توان كرد، هر چه تا الان مي‌خورده‌اي نصف كن... تمام! مي‌ماند يك مقدار ريزخواري اطعمه و اشربه و هله‌هوله كه بايد از وسط وعده‌هاي غذايي حذف كني؛ هر دو روز نيم ‌ساعت هم، بابا فقط نيم ‌سااااعت، پياده‌روي كن... پياده‌رويييي‌هاااا... نه حتي دويدن و دوچرخه‌زدن و اين كارهاي آرنولدي...! اگر وضع شكمت از وضع جيبت بهتر نشد هر چه خواستي بگو! خوشگل هم مي‌شوي تازه‌ش! ببيييين... اين هم آينه: به‌به! چه‌چه! چه قشنگ!... باور نداري؟ سر جدت بيا و يك مدت توصيه ما را امتحان كن! اصلا امتحان هم نمي‌كني نكن، عوضش كمي فكر كن به اين كه يك چنين امتحاني واقعا آسان‌تر است يا امتحانات كنكور ورودي قبر با آن كش و قوس فوق برنامه تغذيه‌اش؟! هيييممم؟!
ديگر خود داني! برو كه هر گلي زده‌اي به شكم خودت زده‌اي!
ف. حسامي - جام جم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر