تغذیه با عشق مادر و محبت پدر!


نوشته  : ركسانا خوشابي 
عشق مادری، محبتی است كه از ته دل آرزو دارم هر كودكی، لا‌ اقل ذره‌ ای از آن را تجربه كرده باشد، عشقی كه قابل مقایسه با هیچ عشق زمینی دیگری نیست. هر چند كه بیشتر كودكان، آن را چنان بدیهی دریافت می‌ كنند كه تصوری از فقدان آن ندارند، مثل ما كه تصوری از فقدان نورآفتاب، آفتاب گرم و زندگی بخش نداریم!
مادر كودكش را دوست دارد، چون <هست>، نیازی نیست كودک برای محبوب بودن كوشش كند، چون مادر، به هر حال او را دوست دارد، دست‌ هایش گرم و مهربان است، آغوشش امن و پرمحبت است و همین كه كودكش را می‌ بیند، زیباترین عشق عالم در نگاهش موج می‌ زند.
متاسفانه كودكانی كه از عشق اصیل مادری محروم بوده‌ اند، هرگز تصوری از بعد زیبای زندگی پیدا نمی‌ كنند. به همین دلیل چنین فقدانی در برخی از این كودكان  زمینه‌ ساز اختلا‌ لا‌ ت و بیماری‌ های روانی و انواع جرم‌ ها و بزهكاری‌ هاست. فقدانی، كه زندگی را زشت و دنیا را جایگاهی ناامن و ترسناک جلوه می‌ دهد.

هر یک از ما زمانی كودک بوده و طفولیت را تجربه كرده‌ ایم، اما گمان نمی‌ كنم از آن موقع‌ ها، و خصوصا از احساس و دركی كه نسبت به جهان اطراف داشته‌ ایم چیز زیادی به یاد داشته باشیم. در ابتدا كودک از درک اشیاء و از وجود خودش و دنیای خارج آگاه نیست. گرما و غذا را احساس می‌ كند اما هنوز آن‌ ها را از سرچشمه‌ شان كه مادر است، باز نمی‌ شناسد برای او، مادر همان نشئه حاصل از خرسندی و ایمنی است.
وقتی كودک رشد می‌ كند كم‌ كم یاد می‌ گیرد اشیاء را آن طور كه هستند درک كند، آن‌ ها را به عنوان ماهیت‌ های جداگانه و مستقلی بفهمد و نامگذاری كند. حتی یاد می‌ گیرد با آن‌ ها چگونه رفتار كند، مثلا‌  می‌ آموزد كه آتش، سوزان و دردآور است، آغوش مادر گرم و لذت‌ بخش است، چوب سخت و سنگین است و... در همین مرحله است كه او عشق مادر را هم می‌ فهمد و اگر این عشق، عشق حقیقی و مادرانه باشد او به این درک می‌ رسد كه مادر به خاطر آن كه <هست>، دوستش دارد و نیازی نیست برای به دست آوردن این عشق، تلا‌ ش كند، چون عشق مادری، اگر اصیل و حقیقی باشد، بی‌ قید و شرط است. مادر، نوزاد خود را دوست دارد، زیرا كودک اوست، نه به خاطر این كه كودک مطابق انتظارات خاصی رفتار كرده، یا تابع شرایط بخصوصی بوده است.
عشق بی‌ قید و شرط، یكی از عمیق‌ ترین آرزوهای بشر است، عشقی كه یادآور عشق بی‌ انتهای خالق به مخلوق است. تنها خداست كه می‌ تواند بی‌ هیچ چشمداشت و نیازی بنده‌ اش را دوست بدارد، بنده‌ ای كه هزاران برابر ناتوان‌ تر و نیازمندتر از اوست.
روابط مادر و فرزند هم به سبب ماهیت خاصی كه دارد مبتنی بر نابرابری است! یكی به همه یاری‌ ها نیاز دارد و دیگری همه آن یاری‌ ها را فراهم می‌ كند. به خاطر همین خاصیت فداكارانه است كه عشق مادرانه بالا‌ ترین عشق‌ ها و مقدس‌ ترین پیوندهای عاطفی نامیده شده. جوهر واقعی عشق مادرانه، توجه مادر به رشد و بالندگی كودک است، و این یعنی تمنای جدایی كودک از خود!
مادر نه تنها باید این جدایی را تحمل كند بلكه باید آرزومند آن هم باشد و وقوعش را هم تسهیل نماید. البته من می‌ دانم بسیاری از مادرها، خصوصا آن‌ ها كه سلطه‌ جو یا كمی خودشیفته‌ اند در همین بخش مادری خود شكست می‌ خورند. آن‌ ها تنها زمانی كه كودكشان كوچک است می‌ توانند در <عشق> مادرانه خود موفق باشند، اما تنها مادری كه واقعا عاشق است می‌ تواند حتی زمانی كه فرزندش در راه جدایی از مادر گام برمی‌ دارد، باز هم او را دوست بدارد، جدایی را با اشتیاق تحمل كند و حتی بعد از آن، در عشق خود پایدار بماند...
تغذیه با مهر پدری
عشق پدرانه، از نوع دیگری است. پدر در واقع نماینده قطب دیگری از دنیای وجود بشر است. دنیای فكر و ساخته‌ های بشر كه قانون و نظم، انضباط، كار و... همگی از تجلیات آن قطب‌ اند. پدر، طفل را تعلیم می‌ دهد و راه ورود به دنیا را به او نشان می‌ دهد. به همین دلیل، عشق پدرانه، بی‌ قید و شرط نیست، برعكس كاملا‌  مشروط است! اساس این مهر و محبت بر این استوار است: <من تو را دوست دارم، برای این كه انتظارات مرا برآوری و وظایف‌  خود را انجام دهی> در طبیعت عشق پدرانه، این حقیت مستقر است كه اطاعت، فضیلتی مهم و نافرمانی گناهی است كه كیفرش بازپس گرفتن عشق است. عشق مشروط كه با تلا‌ ش و كوشش می‌ توان آن را به دست آورد و اگر برایش زحمت نكشی، از دست می‌ رود!
البته عشق پدرانه هم باید با صبر و مدارا همراه باشد، نه با تهدید و تحكم. این عشق، می‌ بایست در كودک احساس قابلیتی فزاینده را بیدار كند و در نهایت به او اجازه دهد حكمروای خود بشود و به استقلا‌ ل برسد.
كدام تغذیه، مفیدتر است؟
احتمالا‌  اكنون این سوال پیش می‌ آید كه عشق مادری برای رشد كودک بهتر و مناسب‌ تر است یا عشق پدری؟
جالب است بدانید هم رویه مادر و هم روش پدر، در ارتباط با كودک، با نیازهای او كاملا‌  تطابق دارد. كودک چه از نظر جسمی و چه از نظر روانی، احتیاج جرمی‌ به عشق و توجه بی‌ قید و شرط مادرانه دارد. همین بچه، بعد از شش سالگی به عشق پدر و راهنمایی و حكمروایی او نیاز پیدا می‌ كند. مادر باید بتواند برای او یک زندگی امن ایجاد كند، و پدر وظیفه دارد او را تعلیم دهد و طوری راهنمایی كند كه بتواند با مشكلا‌ ت اجتماعی به مقابله بپردازد. این عشق، در نهایت مكمل همدیگرند و همسو با هم، كودک را به انسانی بالغ و كارآمد مبدل خواهند كرد. بنابراین نكاتی كه هم مادرها و هم پدرها باید در ابراز عشق خود بدان توجه داشته باشند عبارتند از:
هم مادر و هم پدر، باید نوع عشق طرف مقابل به فرزند را پذیرا باشد و تفاوت عشق مادرانه و پدرانه را بشناسد و سد راه ابراز عشق همسر خود نشوند.مادر و پدر باید حواسشان باشد كه یكدیگر را برای تفاوت عشقشان به فرزند زیر سوال نبرند و از حاكم كردن عشق تک بعدی خود در جریان رشد كودک جدا پرهیز كنند.بهتر است هم پدر و هم مادر، ‌ نقش مختص خود را در ابراز عشق به فرزند  بازی كنند.  فرزند، به تغذیه هم از عشق مادر و هم از محبت پدر، نیاز دارد.



منبع: دنیای تغذیه  ش64

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر