اسپرغم


اسپرغم .  گلها و ریاحین باشد مطلقاً و ریحانی را نیز گویند که آنرا شاه اسپرم خوانند.  رستنیی است خوشبوی که بتازیش ریحان گویند و گویند که در عهد کسری یعنی انوشیروان ماری بنزدیک سریر آمد و از دهن قدری تخم خُرد سیاه بینداخت . کسری فرمود تا این تخم را کشتند از آن این رست . (مؤید الفضلاء). ریحان باشد چه بواسطه ٔ بوی خوش تقویت قلب کند پس گویا سپری است برای غم (!) و بحذف الف نیز آمده و شاه اسپرغم نوعی از ریحان که برگ خرد دارد و بغایت خوشبوست . (رشیدی ). و در صیدنه ٔ ابوریحان بیرونی مسطور است که اسپرغم اسم مطلق ریحان است شاهسپرم نام یکی از اقسام ریحان است که برگ خرد دارد و بغایت خوشبوست و آنرا شاسپرم نیز گویند. (سروری ). و اسپرغم و صور دیگر آن هر گیاه و میوه ٔ خوشبوست نه گل ، و ترجمه ٔ آن ریحان است 


منبع: لغت نامه دهخدا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر