چه عواملي بر انتخاب غذا مؤثرند؟


نوشته  : آرزو حقيقيان رودسري دانشجوي دكتراي تغذيه 
انتخاب غذا امر پيچيده‌اي است، زيرا عوامل متعددي بر انتخاب‌‌هاي غذايي افراد و گروه‌ها تأثير مي‌گذارند كه به شش دسته تقسيم مي‌شوند:
 تعيين كننده‌هاي بيولوژيكي مانند گرسنگي، اشتها و طعم و مزه
 سيري و گرسنگي
انسان‌ها براي زنده ماندن نياز به انرژي و مواد مغذي دارند و در پاسخ به احساس گرسنگي اقدام به خوردن غذا مي‌كنند. درشت مغذي‌هاي مختلف اثرات متفاوتي در ايجاد احساس سيري دارند، به عنوان مثال چربي بيشترين ميزان احساس سيري را فراهم مي‌كند.
 طعم و مزه و دلپذيري غذا
زماني كه تجربه فرد از خوردن يك غذا همراه با احساس لذت باشد، كام‌پذيري آن ماده غذايي را افزايش مي‌دهد. طعم، بو، بافت و ظاهر يك ماده غذايي، همه عواملي هستند كه روي دلپذير بودن يك ماده غذايي اثر مي‌گذارند و با بالا رفتن اين احساس، ميزان مصرف آن ماده افزايش مي‌يابد.

 تعيين كننده‌هاي اقتصادي مثل هزينه و درآمد
 هزينه و درآمد
هزينه يك ماده غذايي و توانايي يك فرد در تهيه يك ماده غذايي خاص از عوامل اوليه در انتخاب غذا هستند. اقشار كم‌درآمد به طور معمول رژيم غذايي نامتعادل با دريافت كم ميوه و سبزي را مصرف مي‌كنند، البته افزايش درآمد خانوار براي انتخاب‌هاي غذايي بيشتر، دليلي براي مصرف رژيم متوازن و سالم نخواهد بود، حتي ممكن است افراد با اين تصور كه خريد مواد غذايي جديد با عدم مصرف افراد خانواده و در نتيجه دور ريخته شدن آن همراه است، از خريد اقلام غذايي متنوع خودداري نمايند. 


 تعيين كننده‌هاي فيزيكي مثل دسترسي، آموزش، مهارت‌ها و زمان
 قابليت دسترسي به مواد غذايي
دسترسي به مراكز خريد مواد غذايي در انتخاب و خريد مواد غذايي تأثير دارد و اين امر مربوط به امكانات حمل و نقل و موقعيت جغرافيايي است و البته باز هم فراهم بودن امكانات و در دسترس بودن اقلام غذايي، لزوماً به معني تغيير در انتخاب افراد نخواهد بود.
 آموزش، آگاهي و مهارت‌ها
افرادي كه آموزش ديده‌اند و آگاهي بيشتري در مورد خوردن غذاهاي سالم دارند، احتمال اينكه اقدام به انتخاب مواد غذايي سالم كنند بسيار بيشتر است و البته اين امر بستگي به ميزان كاربردي نمودن اين آگاهي‌ها توسط افراد دارد. برنامه آموزش افراد نياز به پيام‌هاي دقيق و كاربردي دارد. آموزش در مورد چگونگي افزايش مصرف ميوه و سبزي و غذاهايي كه هزينه زيادي به خانواده تحميل نكنند، مي‌تواند در انتخاب‌هاي غذايي بهتر مفيد واقع شود. عدم آگاهي و نداشتن مهارت لازم در پخت و پز، مي‌تواند خريد را محدود كرده و به دنبال آن تهيه غذاهاي متنوع را كاهش دهد.
 محدوديت زماني
نداشتن وقت كافي، مانع انتخاب مواد غذايي سالم به‌ويژه در افراد جوان و اشخاصي كه تنها زندگي مي‌كنند، مي‌شود. در اين حالت تقاضا براي غذاهاي آماده و ميوه‌ها و سبزيجات بسته‌بندي شده، افزايش مي‌يابد. هر چند كه غذاهاي آماده عموماً گران‌تر هستند، ولي مشتريان تمايل به پرداخت پول بيشتر براي خريد آنها دارند.
 

 تعيين كننده‌هاي اجتماعي مثل طبقه اجتماعي، فرهنگ و زمينه اجتماعي
 طبقه اجتماعي
طبقات اجتماعي مختلف، انتخاب‌هاي متفاوتي از مواد غذايي دارند كه منجر به كم‌خواري يا بي‌خواري مي‌شود. به عنوان مثال افراد متعلق به طبقات اجتماعي بالاتر، تمايل به رژيم غذايي سالم‌تر مانند دريافت بيشتر ميوه، گوشت بدون چربي، ماهي، فرآورده‌هاي غلات كامل و سبزيجات خام دارند. به نظر مي‌رسد افرادي كه وضعيت اقتصادي، اجتماعي بالاتري دارند، از رژيم‌هاي سالم‌تري پيروي كنند كه احتمالاً به دليل سطح آموزش بالاتر، آگاهي بيشتر و سبك زندگي سالم‌تر است. همين اختلاف در بين طبقات و به دنبال آن انتخاب رژيم غذايي متفاوت مي‌تواند منشأ نابرابري‌هاي بهداشتي در بين آنها شود.
 مسائل فرهنگي
تأثيرات فرهنگي بر انتخاب‌هاي غذايي و تهيه غذا مؤثرند. شواهد نشان مي‌دهند كه سنت، باورها و ارزش‌ها، عوامل مهم و تأثيرگذار در اولويت‌هاي غذايي، طرز تهيه غذا و وضعيت تغذيه‌اي هستند. عادات فرهنگي مي‌توانند تغيير كنند، به عنوان مثال وقتي افراد به يك كشور جديد نقل و مكان مي‌كنند، به تدريج عادت غذايي فرهنگ جديد را مي‌پذيرند، مثلاً زنان آسياي جنوبي زماني كه به اسكاتلند مهاجرت مي‌كنند، دريافت چربي‌شان افزايش يافته كه مي‌تواند سبب افزايش شاخص توده بدني آنها شود.
 زمينه اجتماعي
زمينه اجتماعي شامل هر دو، مردم كه بر رفتارهاي خوردن در افراد اثر دارند و مجموعه‌اي كه فرد از انتخاب‌هاي غذايي آنها مصرف مي‌كند، مي‌باشد. مردم به صورت مستقيم و غيرمستقيم بر انتخاب غذايي افراد مؤثرند. حمايت‌‌هاي اجتماعي مثل خانواده مي‌تواند اثرات مفيدي روي انتخاب غذايي افراد داشته باشد، به عنوان مثال با تشويق و حمايت از الگوي غذاهاي سالم. مجموعه‌اي كه فرد در آنجا به مصرف مواد غذايي مي‌پردازد مثل خانه، مدرسه، محل كار و رستوران، نيز انتخاب غذايي را از طريق دسترسي به آنها تحت تأثير قرار مي‌دهد.

 تعيين‌كننده‌هاي رواني مثل استرس و شرايط رواني فرد
 استرس
استرس مي‌تواند تغييراتي را در رفتارهاي انسان ايجاد كند كه بر سلامت آنها مؤثر است. اثر استرس بر انتخاب‌هاي غذايي، بسيار پيچيده و فردي است. برخي افراد مواد غذايي بيشتر و ناسالم‌تري مصرف مي‌‌كنند، در حالي كه عده ديگر كمتر به خوردن غذا روي مي‌آورند. اين باور وجود دارد كه استرس منجر به تغييراتي در انگيزه افراد (به عنوان مثال كاهش نگراني براي كنترل وزن)، وضعيت فيزيولوژيك (كاهش اشتها)، تغييراتي در فرصت‌هاي مربوط به خوردن غذا، دسترسي به مواد غذايي و تهيه غذا شود.
 وضعيت خلقي
مواد غذايي مي‌توانند تغييراتي را در دماي بدن و وضعيت خلقي افراد ايجاد كنند كه بر انتخاب مواد غذايي در آنها مؤثر است. افراد معمولاً در مواردي از هوس‌هاي خوردن مواد غذايي ياد مي‌كنند كه به‌ويژه در بين زنان در دوره قبل از قاعدگي گزارش مي‌شود و عموماً افراد پس از افراط در خوردن مواد غذايي، احساس گناه كرده و يا سعي در محدود كردن مصرف مواد غذايي مي‌كنند.

 اعتقادات، باورها و آگاهي درباره مواد غذايي و خطاهاي خوش‌بينانه
 اعتقادات و باورها
اعتقادات و باورهاي مصرف‌كننده از فردي به فرد ديگر، در بين گروه‌هاي مختلف و كشورهاي گوناگون، متنوع است. نتايج يك بررسي در اروپا در مورد اعتقاد مصرف‌كنندگان به مواد غذايي، تغذيه و سلامت نشان داد كه 5 عامل مؤثر بر انتخاب غذايي قابل تشخيص است كه به ترتيب اهميت آنها عبارتند از: كيفيت و تازگي، قيمت، مزه و طعم، تلاش براي خوردن غذاهاي سالم و چيزي كه خانواده براي خوردن آماده مي‌كند. زنان، افراد مسن‌تر و آموزش ديده، جنبه‌هاي سلامت را بهتر از عوامل ديگر مي‌دانند، در حالي كه مردان بيشتر به مزه و عادات خودشان به عنوان عوامل اصلي انتخاب غذا مي‌نگرند.
 خطاهاي خوش‌بينانه
درصد بالايي از مردم تصور مي‌كنند كه رژيم غذايي سالم دارند و باور نمي‌كنند كه نياز به ايجاد تغييراتي در رژيم غذايي خود دارند. آنها فكر مي‌كنند كه در مقايسه با ديگران در معرض خطر كمتري هستند، به عنوان مثال مصرف ميوه و سبزي‌شان را بيشتر از مقدار واقعي برآورد مي‌كنند. با اين وصف اين افراد كه رژيم غذايي خود را سالم مي‌پندارند، تلاشي براي بهبود الگوهاي مصرف غذا از خود نشان نمي‌دهند.
بنابراين فهم اينكه مردم چگونه درباره سلامت خود تصميم‌گيري مي‌كنند مي‌تواند به برنامه‌ريزي استراتژي‌هاي ارتقاء سلامت كمك كند. اين همان جايي است كه روانشناسي اجتماعي و مدل‌هاي پيشنهادي آن براي تغيير رفتار افراد مي‌تواند به بهبود وضعيت افراد منجر شود.
تغييرات رژيم غذايي آسان نيست، زيرا نياز به اصلاحاتي در عاداتي دارد كه در طول مدت زندگي فرد شكل گرفته‌اند. مكان‌هاي مختلفي مانند مدارس، محل كار، سوپرماركت‌، مراكز مراقبت‌هاي اوليه بهداشتي و مطالعات جامعه‌نگر، نقاطي هستند كه مي‌توان در آنها براي تغييرات رفتاري افراد اقدام كرد.
به عنوان مثال سوپرماركت‌ها به دليل اينكه محل خريد تعداد زيادي از افراد جامعه هستند، داراي اهميت مي‌باشند، بنابراين با فراهم نمودن راه‌هايي كه در افزايش آگاهي و دانش تغذيه‌اي افراد مؤثرند، مي‌توان انتظار تغييرات رفتاري درازمدت را در افراد داشت. مدرسه مكان ديگري است كه مي‌توان مداخلات تغيير و اصلاح رفتارهاي غذايي را در آن اعمال نمود، زيرا اين مداخلات تأثير خود را علاوه بر دانش‌آموزان، بر والدين و مسؤولين مدارس نيز خواهند گذاشت. پژوهش‌ها مؤيد اين هستند كه وقتي بچه‌ها تحت آموزش از طريق اينترنت، رسانه‌ها و حتي بوفه مدارس قرار مي‌گيرند و يا زماني كه خودشان درگير تهيه مواد غذايي و پخت و پز مي‌شوند، ميزان مصرف ميوه و سبزي در آنها افزايش مي‌يابد.
مداخلاتي كه در محل‌هاي كار صورت مي‌گيرد، مي‌تواند تعداد زيادي از افراد را مورد هدف قرار دهد. افزايش دسترسي به ميوه و سبزي در كانتين محل كار گام موفقي است. روش بعدي كاهش قيمت ميان‌وعده‌هاي سالم مي‌باشد. به اين ترتيب تركيبي از آموزش تغذيه با تغييراتي كه در وضعيت ارائه خدمات بخش غذايي داده مي‌شود، مي‌تواند در درازمدت موفقيت بالايي را به‌دنبال داشته باشد. در بخش مراقبت‌هاي اوليه بهداشتي، آموزش كاهش مصرف چربي و افزايش دريافت ميوه و سبزي بسيار تأثيرگذار است. مشاوره‌هاي رفتاري در كنار مشاوره تغذيه، بيشترين اثربخشي را خواهد داشت. تحقيقاتي كه در مورد استراتژي‌هاي آموزشي و رفتاري در سطح جامعه انجام شده، نشان داده‌اند كه با ارائه و اجراي اين استراتژي‌ها، مصرف ميوه و سبزي افزايش چشمگيري داشته است.
در خاتمه بايد خاطرنشان كرد از آنجا كه عوامل مؤثر در انتخاب غذا بسيار مختلف و متنوع هستند، بنابراين استراتژي‌هاي گوناگوني براي ايجاد تغييرات رفتاري در گروه‌هاي مختلف مردم با اولويت‌هاي متنوع، بايد اجرا شود.


منبع: دنیای تغذیه  ش 124

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر