كشور ايران در گذشته بهعنوان يكي از مهمترين مراكز پزشكي جهان بوده و يكي از مهمترين مكاتب طب را كه همان طب اسلامي است به همگان معرفي كرده است. در دوران هخامنشيان دانش ايران در زمينه گياهان دارويي بسيار زياد بوده است. در دوران ساسانيان، جنديشاپور بزرگترين مركز طبي جهان، وسعت چشمگيري يافت. پس از آن با تسلط اعراب و استقرار خلافت عباسي در بغداد، افرادي نظير خاندان بختيشوع و ماسويه طب اسلامي را در آنجا بنا نهادند. كشور ما گهواره رشد هزاران دانشمند و نابغههايي نظير رازي، ابن عباس اهوازي، ابن سينا و عقيلي است كه نزديك به چند سده كتابهايشان بهعنوان كتابهاي درسي طب در دنيا تدريس ميشد.
طب سنتي ايران مبتني بر جهانشناسي توحيدي و پرورشيافته در دامن عرفان اسلامي است. در اين نگرش سلامت، موهبت الهي است و طبيب خود را مجراي اين فيض دانسته و تنها او را شافي ميداند. در واقع طبابت سلوك و طبيب سالك است.
چرا امروزه خبري از طب سنتي نيست؟
حال با اين سوال مواجه ميشويم چرا علمي با چنين تاريخچه درخشان به كناري نهاده شده است؟ با مطالعه كتاب «تاريخ طب در ايران» نوشته «دكتر سيريل الگود» (پزشك سفارت انگليس در دربار قاجار) به حقايق تلخي پي ميبريم:
مبارزه با طب سنتي از زمان شاهعباس صفوي كه همزمان با ورود كمپاني هند شرقي به ايران بود، شروع شد، اما در آن دوران به علت پايداري مردم به اين طب، توفيق چنداني پيدا نكرد، ولي اين حركت را طي دهها سال ادامه دادند. بعد از طي دوران صفويه و ظهور قاجار، هيأتهاي بيشتري از اروپا به ايران ميآمدند كه اغلب در اين هيأتها، پزشك نيز حضور داشت. در آن دوران بهدليل خودباختگي اميران، زمينه براي نفوذ طب غربي روزبهروز آمادهتر ميشد. تا آنجا كه در سال 1911 (مقارن با 1289) قانون منع طبابت سنتي به اجرا درآمد و برطبق آن طبابت حتماً بايد بر اساس مدرك صورت ميگرفت.
از اين به بعد موج فرهنگ پزشكي شيميايي وارد كشور شد. در زمان حكومت ديكتاتوري رضاخان طبابت سنتي جرم اعلام گرديد تا آخرين كورسوها براي بازگشت طب سنتي به يأس تبديل شود. رسم ديرينه شاگرد و حكيم كمكم از بين رفت و حكيمان ديگر نميتوانستند شاگرداني را به سوي خود جلب كنند.
با در دست داشتن ميراث گرانبهاي طب سنتي، كشف علم پزشكي براي ما آسانتر ميشود. ما وارث بيش از 17 هزار كتاب در زمينه طب سنتي هستيم كه حداقل 10 هزار تاي آنها امروز قابل استفاده است. خوشبختانه بياعتنايي به طب سنتي ديري نپاييد و با بيانيه WHO، اين مسير روند ديگري در پيش گرفت.
تاريخچه طب سنتي در ايران:
تاريخچه طب در كشور ما بهطور كلي سه دوران طلايي دارد كه عبارتند از:
الف) دوران هخامنشي: از حدود 2500 سال پيش همچنان كه در كتب مذهبي زرتشتي نيز به بهداشت اشارات خاصي شده است، علم پزشكي حضور داشته است. طبقهبندي پزشكان به طبيب و جراح نيز در اين دوران به چشم ميخورد.
ب) دوران ساسانيان: مهمترين واقعه در اين دوران تأسيس بيمارستان و مدرسه پزشكي جنديشاپور بود. مهمترين دستاوردها در اين دوران متعلق به انوشيروان است كه بهعنوان مثال پذيرش دانشجويان از ساير كشورها براي تدريس علم پزشكي در ايران و تشكيل اولين كنگره پزشكي را ميتوان نام برد.
ج) دوران اسلامي: علم پزشكي نيز مانند ساير ميراث ساسانيان در اختيار اعراب قرار گرفت. به تدريج مدرسه پزشكي جنديشاپور به بغداد منتقل شد و مسلمانان شروع به ترجمه متون پزشكي از زبان يوناني به عربي نمودند كه از آن جمله كتب بقراط و جالينوس را ميتوان نام برد. در طي قرون سوم، چهارم، پنجم و ششم قمري پزشكان ايراني بسيار ماهري پا به عرصه طبابت گذاشتند كه از آن جمله ميتوان به محمد زكرياي رازي، عباس مجوسي اهوازي، ابوعلي سينا و اسماعيل جرجاني اشاره نمود.
در واقع عصر تحول طب اسلامي ايران از زماني شروع شد كه كتاب ذخيره خوارزمشاهي توسط اسماعيل جرجاني به رشته تحرير درآمد. وي كتاب خود را به زبان فارسي منتشر نمود. از جمله كتابهاي ديگر در اين دوران ميتوان به قانون ابوعلي سينا، حاوي رازي و كاملالصناعه تأليف مجوسي اهوازي اشاره نمود.
پيشرفتهاي سريع مسلمانان موجب شگفتي جهانيان شده بود، بهطوري كه هركس به دنبال علم بود پا به اين سرزمين ميگذاشت، اما در اروپا شرايط متفاوت بود. در آن زمان در اروپا نقاط بيمارستاني كمي وجود داشت و شيوه درمان علمي رايج نبود. همچنين بيمارستانها داراي كتابخانه، سالن تدريس و داروخانه بهطور مجزا بودند.
در دوران قبل از رنسانس كه اروپا تحت فرمان كليسا اداره ميشد، اروپاييان كاري نميكردند مگر با انگيزههاي ديني و خرافات. بهطوري كه در درمان بيماريها نيز فقط به دعادرماني ميپرداختند. با فتح شهرهاي مسلمانان توسط مسيحيان از جمله بيتالمقدس آثار آنها موجب تعجب اروپاييان شد. اين قبيل مسائل همگي زمينهساز «انقلاب رنسانس» در اروپا شد. در طي دوران رنسانس كتابهاي دانشمندان مسلمان به زبانهاي اروپايي ترجمه شد و باعث پيشرفت آنها گرديد. در زمينه طب، پس از انجيل، «قانون» ابنسينا در آن دوران متداولترين كتاب در اروپا شد و براي مدتها در دانشگاهها تدريس ميشد. بعد از رنسانس اروپاييها بهدنبال اين بودند كه خود را از شرمندگي تقليد دانش از مسلمانان خارج كنند، بهعنوان مثال شخصي به نام پاراسلس (اهل سوييس) در روز شروع استادي خود «قانون» را در آتش سوزاند و فرياد كشيد «تكمهاي در كفش من از ابنسينا خردمندتر است» و بدين ترتيب به تدريج مسير طب تغيير يافت و از داروهاي طبيعي به سمت داروهاي شيميايي تغيير يافت.
البته در طب سنتي هم داروهاي شيميايي جايگاه خود را دارند و بهموقع بهكار برده ميشوند، ولي آنچه مورد تأسف است اين است كه آن تدابير درماني بر اساس مزاجها و آن شيوههاي پيشرفته تغذيه و درمان با مواد طبيعي و همچنين رسومات سودمند سلامتيبخش مثل حجامت به فراموشي گذاشته شد و فقط به داروهاي شيميايي بسنده شد. قطعاً اگر پيشرفتهاي تكنولوژي و پزشكي امروز در كنار تجربيات گذشتگان قرار گيرد، بشر به سطح بهتري از سلامتي خواهد رسيد.
سازمان بهداشت جهاني و طب سنتي:
سازمان بهداشت جهاني WHO (مهمترين مرجع علمي پزشكي دنيا) در سال 2002 استراتژي خود را راجع به طب سنتي اعلام نمود. در بيانيه آن آمده است كه استقبال از طب سنتي و مكمل روزبهروز در جهان افزايش مييابد. در كشورهايي مانند چين بيش از 80 درصد مردم و در كشورهاي صنعتي 48 تا 70 درصد مردم تمايل به درمان طب سنتي پيدا كردهاند. طب سنتي بهواسطه كم عارضه بودن، در دسترس بودن و ارزان بودن در خور آن است كه وارد سيستمهاي پزشكي شود. خوشبختانه امروزه پس از يك وقفه تقريباً 150 ساله طب سنتي به عرصه تحقيق و عمل برگشته است و قطعاً استفاده از اين دانش موجب درمان بسياري از بيماريهاي مزمن امروزي و كاهش قابل توجه هزينههاي گزاف درمان بيماريها ميشود. در حال حاضر
3 درصد داروهاي مصرفي كشور گياهي است (البته عطاريها هم جداگانه داروي گياهي تجويز ميكنند). با تعمق بيشتر و احاطه كاملتر ميتوان داروهاي گياهي كارخانهاي بسيار متنوعي را در درمان بيماريها بهكار برد.
اساس طب سنتي:
در طب سنتي، پايههاي طب بر اساس مزاج و طبيعت انسانها استوار است، يعني انسان محور علم پزشكي محسوب ميشود، در صورتي كه امروزه با ابزارهاي جديد تجربي به شناخت بيماريها و درمان آنها ميپردازيم و به شناخت انسان و درمان جامع بيماريها توجهي نداريم. در طب سنتي، ابتدا به حفظ سلامتي و سپس به درمان آن توجه ميشود. بهعنوان مثال اكثر پيشينيان مفهوم سردي و گرمي، غذاي سنگين، قولنج، و صدها نوع ديگر را ميدانستند.
در واقع اين همان چيزي است كه امروزه در كتب پزشكي به نام شيوه زندگي (life style) عنوان شده است. در اين سطح مردم شرايطي را كه بيشترين تطابق با سلامتي آنان دارد، شناسايي نموده و سعي در حفظ آن ميكنند كه ممكن است شامل انواع غذاهاي مصرفي، محل خوابيدن، تغييرات فصول بر خلق و خوي و ... باشد.
نكته:
در پايان ذكر اين نكته لازم است كه در مورد بهكارگيري طب سنتي نبايد افراط و تفريط كرد. نه سخن آنان كه اين نوع طبابت را از رده خارج ميبينند درست است و نه آنان كه همه درمانها را از اين منظر دنبال ميكنند، درست ميگويند. بايد تعادل در عمل وجود داشته باشد و در هر صورت نيازمند طب نوين و جراحيهاي مدرن، شيميدرماني و استفاده از آنتيبيوتيكها و داروهاي جديد هستيم، اما در مورد برخي بيماريها بهخصوص بيماريهاي مزمن و دستگاه گوارشي و همچنين بيماريهاي ويروسي، طب سنتي ايران اثرگذاري بيشتري از طب نوين دارد. جالب است بدانيد طب سنتي بهقدري غني و داراي مطالب گوناگون است كه درست ياد گرفتن آنها به مطالعه تعداد زيادي كتاب و صرف زمان طولاني نياز دارد. در سالهاي اخير نيز توجه عمومي به داشتن رژيم غذايي مناسب هم در سلامتي و هم در بيماري، موجب توجه متخصصان مختلف و حتي مردم عادي به امر فراگيري تغذيه شده است كه در اين ميان اصول و مباني راهبردي انبياء و دستورات اسلامي و همچنين توصيههاي ابنسينا و رازي را نميتوان ناديده گرفت، بلكه بايد آنها را بر پايه تحقيقات جديد قرار داد و آنها را با توجه به شرايط و دانش امروز براي همگان بيان كرد. در شمارههاي آينده بيشتر در اين زمينه صحبت خواهيم نمود.
منبع: دنیای تغذیه 107
طب سنتي ايران مبتني بر جهانشناسي توحيدي و پرورشيافته در دامن عرفان اسلامي است. در اين نگرش سلامت، موهبت الهي است و طبيب خود را مجراي اين فيض دانسته و تنها او را شافي ميداند. در واقع طبابت سلوك و طبيب سالك است.
چرا امروزه خبري از طب سنتي نيست؟
حال با اين سوال مواجه ميشويم چرا علمي با چنين تاريخچه درخشان به كناري نهاده شده است؟ با مطالعه كتاب «تاريخ طب در ايران» نوشته «دكتر سيريل الگود» (پزشك سفارت انگليس در دربار قاجار) به حقايق تلخي پي ميبريم:
مبارزه با طب سنتي از زمان شاهعباس صفوي كه همزمان با ورود كمپاني هند شرقي به ايران بود، شروع شد، اما در آن دوران به علت پايداري مردم به اين طب، توفيق چنداني پيدا نكرد، ولي اين حركت را طي دهها سال ادامه دادند. بعد از طي دوران صفويه و ظهور قاجار، هيأتهاي بيشتري از اروپا به ايران ميآمدند كه اغلب در اين هيأتها، پزشك نيز حضور داشت. در آن دوران بهدليل خودباختگي اميران، زمينه براي نفوذ طب غربي روزبهروز آمادهتر ميشد. تا آنجا كه در سال 1911 (مقارن با 1289) قانون منع طبابت سنتي به اجرا درآمد و برطبق آن طبابت حتماً بايد بر اساس مدرك صورت ميگرفت.
از اين به بعد موج فرهنگ پزشكي شيميايي وارد كشور شد. در زمان حكومت ديكتاتوري رضاخان طبابت سنتي جرم اعلام گرديد تا آخرين كورسوها براي بازگشت طب سنتي به يأس تبديل شود. رسم ديرينه شاگرد و حكيم كمكم از بين رفت و حكيمان ديگر نميتوانستند شاگرداني را به سوي خود جلب كنند.
با در دست داشتن ميراث گرانبهاي طب سنتي، كشف علم پزشكي براي ما آسانتر ميشود. ما وارث بيش از 17 هزار كتاب در زمينه طب سنتي هستيم كه حداقل 10 هزار تاي آنها امروز قابل استفاده است. خوشبختانه بياعتنايي به طب سنتي ديري نپاييد و با بيانيه WHO، اين مسير روند ديگري در پيش گرفت.
تاريخچه طب سنتي در ايران:
تاريخچه طب در كشور ما بهطور كلي سه دوران طلايي دارد كه عبارتند از:
الف) دوران هخامنشي: از حدود 2500 سال پيش همچنان كه در كتب مذهبي زرتشتي نيز به بهداشت اشارات خاصي شده است، علم پزشكي حضور داشته است. طبقهبندي پزشكان به طبيب و جراح نيز در اين دوران به چشم ميخورد.
ب) دوران ساسانيان: مهمترين واقعه در اين دوران تأسيس بيمارستان و مدرسه پزشكي جنديشاپور بود. مهمترين دستاوردها در اين دوران متعلق به انوشيروان است كه بهعنوان مثال پذيرش دانشجويان از ساير كشورها براي تدريس علم پزشكي در ايران و تشكيل اولين كنگره پزشكي را ميتوان نام برد.
ج) دوران اسلامي: علم پزشكي نيز مانند ساير ميراث ساسانيان در اختيار اعراب قرار گرفت. به تدريج مدرسه پزشكي جنديشاپور به بغداد منتقل شد و مسلمانان شروع به ترجمه متون پزشكي از زبان يوناني به عربي نمودند كه از آن جمله كتب بقراط و جالينوس را ميتوان نام برد. در طي قرون سوم، چهارم، پنجم و ششم قمري پزشكان ايراني بسيار ماهري پا به عرصه طبابت گذاشتند كه از آن جمله ميتوان به محمد زكرياي رازي، عباس مجوسي اهوازي، ابوعلي سينا و اسماعيل جرجاني اشاره نمود.
در واقع عصر تحول طب اسلامي ايران از زماني شروع شد كه كتاب ذخيره خوارزمشاهي توسط اسماعيل جرجاني به رشته تحرير درآمد. وي كتاب خود را به زبان فارسي منتشر نمود. از جمله كتابهاي ديگر در اين دوران ميتوان به قانون ابوعلي سينا، حاوي رازي و كاملالصناعه تأليف مجوسي اهوازي اشاره نمود.
پيشرفتهاي سريع مسلمانان موجب شگفتي جهانيان شده بود، بهطوري كه هركس به دنبال علم بود پا به اين سرزمين ميگذاشت، اما در اروپا شرايط متفاوت بود. در آن زمان در اروپا نقاط بيمارستاني كمي وجود داشت و شيوه درمان علمي رايج نبود. همچنين بيمارستانها داراي كتابخانه، سالن تدريس و داروخانه بهطور مجزا بودند.
در دوران قبل از رنسانس كه اروپا تحت فرمان كليسا اداره ميشد، اروپاييان كاري نميكردند مگر با انگيزههاي ديني و خرافات. بهطوري كه در درمان بيماريها نيز فقط به دعادرماني ميپرداختند. با فتح شهرهاي مسلمانان توسط مسيحيان از جمله بيتالمقدس آثار آنها موجب تعجب اروپاييان شد. اين قبيل مسائل همگي زمينهساز «انقلاب رنسانس» در اروپا شد. در طي دوران رنسانس كتابهاي دانشمندان مسلمان به زبانهاي اروپايي ترجمه شد و باعث پيشرفت آنها گرديد. در زمينه طب، پس از انجيل، «قانون» ابنسينا در آن دوران متداولترين كتاب در اروپا شد و براي مدتها در دانشگاهها تدريس ميشد. بعد از رنسانس اروپاييها بهدنبال اين بودند كه خود را از شرمندگي تقليد دانش از مسلمانان خارج كنند، بهعنوان مثال شخصي به نام پاراسلس (اهل سوييس) در روز شروع استادي خود «قانون» را در آتش سوزاند و فرياد كشيد «تكمهاي در كفش من از ابنسينا خردمندتر است» و بدين ترتيب به تدريج مسير طب تغيير يافت و از داروهاي طبيعي به سمت داروهاي شيميايي تغيير يافت.
البته در طب سنتي هم داروهاي شيميايي جايگاه خود را دارند و بهموقع بهكار برده ميشوند، ولي آنچه مورد تأسف است اين است كه آن تدابير درماني بر اساس مزاجها و آن شيوههاي پيشرفته تغذيه و درمان با مواد طبيعي و همچنين رسومات سودمند سلامتيبخش مثل حجامت به فراموشي گذاشته شد و فقط به داروهاي شيميايي بسنده شد. قطعاً اگر پيشرفتهاي تكنولوژي و پزشكي امروز در كنار تجربيات گذشتگان قرار گيرد، بشر به سطح بهتري از سلامتي خواهد رسيد.
سازمان بهداشت جهاني و طب سنتي:
سازمان بهداشت جهاني WHO (مهمترين مرجع علمي پزشكي دنيا) در سال 2002 استراتژي خود را راجع به طب سنتي اعلام نمود. در بيانيه آن آمده است كه استقبال از طب سنتي و مكمل روزبهروز در جهان افزايش مييابد. در كشورهايي مانند چين بيش از 80 درصد مردم و در كشورهاي صنعتي 48 تا 70 درصد مردم تمايل به درمان طب سنتي پيدا كردهاند. طب سنتي بهواسطه كم عارضه بودن، در دسترس بودن و ارزان بودن در خور آن است كه وارد سيستمهاي پزشكي شود. خوشبختانه امروزه پس از يك وقفه تقريباً 150 ساله طب سنتي به عرصه تحقيق و عمل برگشته است و قطعاً استفاده از اين دانش موجب درمان بسياري از بيماريهاي مزمن امروزي و كاهش قابل توجه هزينههاي گزاف درمان بيماريها ميشود. در حال حاضر
3 درصد داروهاي مصرفي كشور گياهي است (البته عطاريها هم جداگانه داروي گياهي تجويز ميكنند). با تعمق بيشتر و احاطه كاملتر ميتوان داروهاي گياهي كارخانهاي بسيار متنوعي را در درمان بيماريها بهكار برد.
اساس طب سنتي:
در طب سنتي، پايههاي طب بر اساس مزاج و طبيعت انسانها استوار است، يعني انسان محور علم پزشكي محسوب ميشود، در صورتي كه امروزه با ابزارهاي جديد تجربي به شناخت بيماريها و درمان آنها ميپردازيم و به شناخت انسان و درمان جامع بيماريها توجهي نداريم. در طب سنتي، ابتدا به حفظ سلامتي و سپس به درمان آن توجه ميشود. بهعنوان مثال اكثر پيشينيان مفهوم سردي و گرمي، غذاي سنگين، قولنج، و صدها نوع ديگر را ميدانستند.
در واقع اين همان چيزي است كه امروزه در كتب پزشكي به نام شيوه زندگي (life style) عنوان شده است. در اين سطح مردم شرايطي را كه بيشترين تطابق با سلامتي آنان دارد، شناسايي نموده و سعي در حفظ آن ميكنند كه ممكن است شامل انواع غذاهاي مصرفي، محل خوابيدن، تغييرات فصول بر خلق و خوي و ... باشد.
نكته:
در پايان ذكر اين نكته لازم است كه در مورد بهكارگيري طب سنتي نبايد افراط و تفريط كرد. نه سخن آنان كه اين نوع طبابت را از رده خارج ميبينند درست است و نه آنان كه همه درمانها را از اين منظر دنبال ميكنند، درست ميگويند. بايد تعادل در عمل وجود داشته باشد و در هر صورت نيازمند طب نوين و جراحيهاي مدرن، شيميدرماني و استفاده از آنتيبيوتيكها و داروهاي جديد هستيم، اما در مورد برخي بيماريها بهخصوص بيماريهاي مزمن و دستگاه گوارشي و همچنين بيماريهاي ويروسي، طب سنتي ايران اثرگذاري بيشتري از طب نوين دارد. جالب است بدانيد طب سنتي بهقدري غني و داراي مطالب گوناگون است كه درست ياد گرفتن آنها به مطالعه تعداد زيادي كتاب و صرف زمان طولاني نياز دارد. در سالهاي اخير نيز توجه عمومي به داشتن رژيم غذايي مناسب هم در سلامتي و هم در بيماري، موجب توجه متخصصان مختلف و حتي مردم عادي به امر فراگيري تغذيه شده است كه در اين ميان اصول و مباني راهبردي انبياء و دستورات اسلامي و همچنين توصيههاي ابنسينا و رازي را نميتوان ناديده گرفت، بلكه بايد آنها را بر پايه تحقيقات جديد قرار داد و آنها را با توجه به شرايط و دانش امروز براي همگان بيان كرد. در شمارههاي آينده بيشتر در اين زمينه صحبت خواهيم نمود.
منبع: دنیای تغذیه 107
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر